مهتاب شب های بی ماه

ساخت وبلاگ
چقدر بهترم این روزهااین روزها که هم طبیعت بودهم رمضانهم دوست بود هم آشنازخم های روحم ولی هنوز درد دارنددرد های روح زخم های روح و من چقدر حسشان میکنمو من چقدر غریبانه شکستم و ناباورانهکنکاش نباید کردکنکاش ها درد دارند زجر دارندآدم ها خود خودشان نیستندو من خود خود خودمممن سال به سال بی الایش ترم و ساده ترمهنوز هم مثل قبل کلاه سرم می گذارند و منبه خیال خوبی ادمها فریب می خورمخوشحالم اماروزهای سیاهس سپری کردماز سیاه ترین شبها تاریک تر خوشحالم حالا میتوانم بخندم  نوشته شده در یکشنبه ۱۴۰۱/۰۱/۱۴ساعت توسط مهتاب صورتی| مهتاب شب های بی ماه...
ما را در سایت مهتاب شب های بی ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mahtabeshabhayebimahf بازدید : 146 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 10:28

من قدردانم

قدردان آدم های خوبی

که همیشه موقع سختی میرسند 

دستم را میگیرند

اشک هایم را بر می چینند

و خنده می نشانند به به جای زخم هایم

من برای همه مهربانانم دعا میکنم

نوشته شده در یکشنبه ۱۴۰۱/۰۱/۱۴ساعت توسط مهتاب صورتی|

مهتاب شب های بی ماه...
ما را در سایت مهتاب شب های بی ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mahtabeshabhayebimahf بازدید : 171 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 10:28

روزها

سپیدتر نشدند

روشن تر هم نشدند

حتی بهتر هم نشدند

فقط

من

نگاهم را عوض کردم!

و نگرانم

نگران این حجم از نفرت

که از چشمه عشق می جوشد ....

نوشته شده در سه شنبه ۱۴۰۱/۰۱/۳۰ساعت توسط مهتاب صورتی|

مهتاب شب های بی ماه...
ما را در سایت مهتاب شب های بی ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mahtabeshabhayebimahf بازدید : 176 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 10:28